پسرم روزی بزرگ خواهد شد..مردی خواهد شد با رفتاری شبیه من؛پدرش و دوستانش و با رفتاری که خودش با آزمون و خطا یاد گرفته؛روزی ازدواج خواهد کرد و روزی بچه ای خواهد داشت و من نمیدانم آن روزا حتی هستم یا نه؟اما حتی اگر نباشم گوشه ای از رفتارهایش را به من نسبت خواهند داد!روزی خواهد رسید که خیلی کم به آغوشم بیاد و آن روز حتما بلندتر و تنومندتر از من خواهد بود و حتما تولن بغل کردن و بلند کردنش را نخواهم داشت..پسر من هم مثل بقیه پسرها میخواهد که استقلال داشته باشد و میخواهد که زود مرد شود..همینکه پشت لبش سبز شد میخواهد بزرگی کند خودش ادامه راهش را برود..
اما من؟
ساده تر حرف بزنم؟
چطور بابد براش معنی رفاقت و توضیح بدم؟چطور درست عاشق شدن و بهش یاد بدم؟پسر من باید بدونه مردونگی به چیه؟حتی باید بدونه اگه خواست کسی و بغل کنه و یه دل سیر گریه کنه چیزی از مردونگیش کم نمیشه..پسر من باید بدونه از غرورش و نه گفتنش و کجا و جلوی کی استفاده کنه&
#039;پسر من باید عاشقی کردن و ناز کشیدن و بلد باشه..باید بدونه که همسرش مث منه مادر نیست..باید قدردانی و محبت بی منت و بلد باشه..پسر من باید پدر بودن و یاد بگیره،باید بازوهاش جای امنی باشه برا همسرش و بچه هاش..پس باید بلد باشه حد و مرز زندگیش رو تعیین کنه!
پسر من،ثامن جانم ..من اگه تا آخر این راه با تو نباشم،اما تمام باید ها و نباید ها را به تو خواهم گفت تا بیاموزی ..
از ته دلم برات آرزوی خوشبختی دارم ..تمام آرزوی زندگیم خوشبختی و موفقیته توهه پسر یکی یدونه ی من😭😭ثامن قشنگم❤️❤️❤️
تولدت مبارک😘😘💐
...